نام بلندآوازه‌اش خبر از روحی سرکش و ناآرام می‌داد:
«هنرمند باید راه آزادگـی پیشه کند و بازگوکننده رنج‌ها، خوشی‌ها و آنچه بر مردم می‌گذرد، باشد».
«ملت ایران فریاد آزادیخواهی هنرمندان واقعیش را هرگز از یاد نخواهد برد».
می‌گویند نام «عماد» در لغت به‌معنی «تکیه‌گاه» و «بنای بلند و با عظمت» است؛ و واژه «رام» نامی از خدایان مقدس ایران باستان می‌باشد.
…اکنون او، از خدایگان بالابلند هنر مردمی، تکیه‌گاه و بنای پروقار موسیقی ایران و استاد بی‌بدیل «فلوت سحرآمیز»ی است که از قلهٔ هنر اصیل ایران، آواز دلنواز و نغمه روح‌نواز سازش هم‌چنان در دشتها و کوهپایه‌ها و در کوچه‌ها و جنگل‌ها به گوش می‌رسد. «فلوت سحرآمیز» (۱) او همه مصائب و سختی‌ها را به سهولت و شادی تبدیل می‌کرد.
انسانی از تبار عشق و هنر که همه عمرش سرشار از آفرینش زیباترین نغمه‌ها و نوازهایی بود که با سلول میلیون‌ها ایرانی عجین و آمیخته شد. همان خوانندهٔ محبوب و مردمی با صدایی گرم و سوخته که قلوب مردم خویش را فتح کرد و فلوت سحرآمیزش، زبان حال مردم ستمدیده و بیان درد و رنج‌های آنها گردید. او خود گفته بود:
«با بدترین دیکتاتوری زمان روبه‌رو هستیم که با هر شگرد و ترفندی فقط می‌خواهد بماند و در این راه از هیچ جنایتی رویگردان نیست». … مردم ایران دیگر به چه زبانی باید بگویند که: «آخوند! بساط خود را جمع کن و برو»!
… اما امروز بیش از گذشته با امید به‌ آینده می‌نگرم. زیرا مقاومتی می‌بینم همراه با ارتشی نیرومند، که این‌چنین به‌سوی آزادی در حرکت است…
لبم چو گل خندان، دو دیده‌ام دریاست
لب از برون خندد، دل از درون گرید
ز برق چشمانم، نشانه‌یی پیداست
ز برق چشمانم، نشانه‌یی پیداست
این وصف حال اوست. سرخوش و شاداب و سبکبار، با روحی لطیف و قلبی شفاف و صدایی گرم همراه با نواختن نی که از نی حکایتها داشت:
بشنو از نی چون حکایت می‌کند
وز جدایی‌ها شکایت می‌کند
فلوت از قدیمی‌ترین سازهای بادی است که قدمت آن به ۵۰هزار سال می‌رسد. فلوت و نی سازهایی بسیار نزدیک به هم هستند؛ بطوری‌که می‌توان «نی» را واژه‌ای برابر «فلوت» دانست. نی از جمله سازهایی است که در تاریخ موسیقی ایران جایگاهی پرفراز و فرود دارد. از دربار پادشاهان ساسانی تا همدم بودن با شبانان تنها در دل صحراها…
گوش کنید:
«… در ساری در استان مازندران متولد شدم. از شش سالگی با نی‌های خودرو، که آنها را به‌صورت فلوت طراحی می‌کردم، بدون مربی، یادگیری این ساز را شروع کردم. انجام این مقصود با شرایط آن روز چندان کار ساده‌یی نبود… در چنین موقعیتی به‌خوبی می‌توان احساس کرد توفیق در این راه با چه ناامیدی‌ها و دردسرهایی همراه بوده است. تنها راه برای موفقیت، ذوق سرشار و استقامت بی‌حد بود تا انسان را به سرمنزل مقصود برساند. با همهٔ این موانع، سالیان درازی را پشت سر گذاشتم و از هیچ کوششی برای نیل به مقصود باز نماندم.
… در سال ۱۳۳۵ در محضر اساتیدی هم‌چون حسن رادمرد، خادم میثاق و یوسف‌زاده به آموزش ردیف‌های موسیقی ملی، دیکته موسیقی و هارمونی پرداختم. پس از آن به‌عنوان تنها تکنواز فلوت در موسیقی ملی، در ارکستر بزرگ رسماً کار موسیقی را آغاز کردم. بعدها به سرپرستی دو ارکستر، یعنی ارکستر موسیقی ملی و ارکستر بزرگ شاد، منصوب شدم. در این زمان به‌عنوان سرپرست ارکستر، تکنواز فلوت، خواننده، آهنگساز و ترانه‌سرا انجام وظیفه می‌کردم.
… با روی کارآمدن حکومت آخوندی، با سرمایه شخصی دست به تهیه و تکثیر نوارهای میهنی زدم، به نام شبانه با شب‌زنده‌داران. در اولین شمارهٔ این نوار، ترانهٔ «‌ایران ـ ایران» به‌گونه‌یی مورد اقبال همگان قرار گرفت که چه در داخل و چه در خارج خواننده‌یی نبود که آن را اجرا نکرده باشد. پس از چندی این نوارها توقیف شد و من به جرم وطن‌خواهی دستگیر و زندانی گردیدم». …
آری، او در سال ۱۳۶۰ توسط پاسداران ظلمت و تباهی دستگیر و روانه زندان شد و دژخیمان بر پیکر نحیف او هشتاد ضربه شلاق شقاوت نواختند تا رسوایی و ضدیت حیوانی خود را با هنر و هنرمند به گوش جهانیان برسانند…
اما مزاحمتهای پاسداران رژیم پایانی نداشت تا این‌که او برخلاف تمایلش مجبور به جلای وطن شد.
عماد رام، که بی‌شک یکی از ارزنده‌ترین موسیقیدانان معاصر ایران بود و هنر آهنگسازی، شاعری، نوازندگی و خوانندگی را یکجا داشت، از پای ننشست و تسلیم دیو سرنوشت نشد. او، به‌دنبال چیزی می‌گشت تا عطش بی‌پایان او برای آزادی و انسانیت را سیراب کند. روح عصیانی و ناآرام او، مدتها او را به‌دنبال خود کشاند تا این‌که سرانجام گمشده‌اش را یافت:
«… دیدم که این بهترین سازمانی است که من می‌توانم با آن همکاری‌ام را شروع کنم… این چیزی را که این سازمان و شورای ملی مقاومت داره، منظورم سازمان مجاهدین خلقه، من در جای دیگری ندیدم. بنابراین تشخیص دادم که من باید در کنار اینها بایستم و به مبارزه ادامه دهم که افتخار این رو پیدا کردم…».
عماد رام در شمار درختان پر ثمری است که هر چه بیشتر گل و میوه می‌دهند، بیشتر سر فروتنی در برابر آب و خاک و تبار تاریخی خود فرود می‌آورند. او در دیداری که با رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران داشت، چنین گفته بود:
«از من سؤال می‌کنند که آقا چی دیدی، چی هست و چی نیست، خوب من با این قصور بیان و زبان نمی‌توانم گویای آن عظمت باشم. بنابراین سعی کردم که با دو بیت شعر… نیمی از احساس خودم را عرض کنم:
منم که رو بنهادم به قبله‌گاه محبت
منم فتاده چو یوسف درون چاه محبت
امیر ملک وجود و اسیر درگه عشقم
منم که گوشه گرفتم به خانقاه محبت
بهترین خاطره من این است که با چنین سردارانی آشنا شدم و به خودم بالیدم. شوخی هم نداریم…
روحیه‌شان برایم غیرقابل‌تصور بود. آنها با کار طاقت‌فرسایی که دارند، اغلب اوقات در حال آماده‌باش هستند.
اما از چنان روحیه شادی برخوردارند که با شنیدن آهنگهای شاد از هنرمندان مقاومت، به‌شادی و پایکوبی می‌پردازند.
آنها هر کدام کوله‌باری از خاطرات خود را برایم تعریف کردند.
خاطره‌هایی پربار از رشادت و از‌خود گذشتگی.
تو گویی همگان تندیس‌هایی بودند که از خاک وطن سرشته بودند.
همگی آخرین کلامشان این بود که: «ما آزادی را به‌ایران برمی‌گردانیم».
 
پانوشت:
(۱) فلوت سحرآمیز، اپرایی معروف از آهنگساز بزرگ، موتسارت است. داستان اپرا به تلاش یک مرد جوان برای نجات دخترکی معصوم از چنگ یک ساحر و دجال بدخواه برمی‌گردد. فلوت سحرآمیز مرد جوان به‌گونه‌یی است که اگر در مواقع خطر آنرا بنوازد، تمامی مصائب و سختی‌ها به شادی و آرامش تبدیل می‌شوند.
 
بهمن. ب 
مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است    
🙏لطفا به اشتراک بگذارید