حاکمیت ۴۴ساله رژیم آخوندی، جامعه ایران را دچار انواع بحرانها و ابر بحرانها کرده است. تعداد بحرانها را که دیگر کسی نمیشمارد ولی کارشناسان اقتصادی اجتماعی رژیم حداقل از هفت ابر بحران شامل بازنشستگان، ورشکستگی بانکها، بیمه، آب و محیطزیست، انرژی، ابر تورم و سرمایهگذاری نام میبرند و بعضاً هم تعداد دیگری همچون بدهیهای دولت، اقتصاد غیرنفتی، بیکاری، فقر فزاینده و سالمندی را هم به قبلیها اضافه میکنند و آمارشان را دو رقمی میدانند.
نکته قابل توجه در این امر، در هم تنیدگی و تأثیر متقابل این ابر بحرانها بر یکدیگر است. مثلا دو مورد تورم و فقر فزاینده دقیقاً با همدیگر مرتبط بوده و روزبهروز با افزایش تورم به تعداد فقیران و خانوادههای زیر خط فقر اضافه میشود یا ابر بحران ورشکستگی بانکها که مثل کوه یخ کسی از عمق و حجم آن خبردار نیست رابطه مستقیم با بدهیهای دولت دارد چرا که بزرگترین بدهکار نظام بانکی در ایران، دولت رئیسی است که بانکها را بهقول رسانههای رژیم همچون قلکی میداند که پیوسته در آنها و در واقع در جیب مردم دست میکند یا مثلا ابر بحران سالمندی با ابر بحران بازنشستگی رابطه مستقیم دارند و همگام با سالمند شدن جمعیت کشور در ابر بحران بازنشستگان ضرب میشود.
صندوقهای بازنشستگی
صندوقهای بازنشستگی تنها منبع دارایی زحمتکشانی است که ریال به ریال آن را در طی سالیان در این صندوقها ذخیره کردهاند تا در ایام سالخوردگی بتوانند ماهانه مقداری از آن را برای تأمین معیشت خود برداشت کنند. در ایران آخوندزده ۱۸صندوق بازنشستگی وجود دارد که تقریباً همه آنها در شرایط بحرانی قرار دارند. طبق قانون هیچ فرد یا نهادی اجازه برداشت از این صندوقها را جز برای پرداخت ماهیانه بازنشستگان ندارد ولی در حاکمیت چپاولگر خامنهای این صندوقها یکی از مهمترین منابع دزدی و اختلاس بوده است. نمونهاش کلان اختلاس در صندوق ذخیره فرهنگیان بود که ابتدا فساد ۸هزار میلیاردی نام گرفت و بعدها ۱۵هزار میلیارد اعلام شد و در نهایت سر و ته آن را با اعلان رقم ۱۴هزار میلیاردی هم آوردند. برای اطلاع نسبی از عاملان این اختلاس نجومی کافی است بدانیم که این صندوق چهار هلدینگ در زمینههای «پتروشیمی و انرژی، مالی و سرمایهگذاری، ساختمانی و خدمات» دارد که در مجموع بیش از ۳۰ شرکت را شامل میشود. وقتی هم که اسم پتروشیمی به میان میآید چه کسی است که رابطه سپاه غارتگر را با هلدینگهای پتروشیمی نداند و در نتیجه بهراحتی میتوان سرانگشتان همین یک نمونه اختلاس را در لایههای پاسداران دانهدرشتی دید که تحت حمایت کامل خامنهای به همه جای اقتصاد کشور چنگ انداختهاند.
اعتراضات بازنشستگان
از اقشاری که در سالیان اخیر همواره در پی گرفتن حق خود به کف خیابان آمده است بازنشستگان هستند. اعتراضات این قشر محروم یکی از نمودهای تداوم قیام مردم ایران است. آنها دیدهاند در این حاکمیت از طریق قانون و درخواست به جایی نمیرسند و باید مطالباتشان را با شعار «فقط کف خیابون، بهدست میاد حقمون» به متن جامعه بکشانند و به خواستههای بقیه مردم ایران و سایر اقشار پیوند دهند. در همین روزهای اخیر بسیاری از شهرهای میهن شاهد تجمع بازنشستگان بود. روز یکشنبه ۹ مهر بازنشستگان در شهرهای شوش، ساری، کرمانشاه، تبریز و اصفهان به وضعیت نامناسب معیشتی و عدم رسیدگی به خواستههایشان تجمع اعتراضی داشتند. روز دوشنبه ۱۰ مهر نوبت بازنشستگان مخابرات بود که برای رساندن صدای خواستههایشان مطابق تجمعات هر هفته دوشنبههای اعتراضی، مقابل شرکت مخابرات تجمع کردند و شعار دادند. روز بعد جمعی از بازنشستگان اهواز و سنندج با وجود تعطیلی رسمی و در اعتراض به بیتوجهی به مطالباتشان از جمله اجرای همسانسازی حقوق، تورم و گرانی و رفع مشکلات بیمه درمانی و تکمیلی، طبق قرار سهشنبههای اعتراضی، تجمع کردند. آنها به این شکل، روزهای هفته هم بین خود تقسیم کردهاند تا صدای حقخواهیشان تداوم داشته باشد و به موزیک متن اعتراضات اجتماعی تبدیل شود.
راهحل چیست؟
روزنامهٔ هممیهن در شمارهٔ ۱۵مهر ۱۴۰۲ مینویسد: «هیچکدام از اَبَرچالشهای ایران از جمله اَبَرچالش صندوقهای بازنشستگی را نمیتوان حل کرد. به عبارت دیگر، این اَبَرچالشها بهنحوی در یکدیگر تنیدهاند و فراتر از روشهای کارشناسی برای حل هر کدام، نیازمند یک راهحل جامع سیاسی و فراگیر هستند. بدون چنین راهحلی بحرانها عمیقتر و گستردهتر میشوند و راهحلهای آنها نیز محدودتر و ناکارآمدتر خواهند شد.
بنابراین ابر بحران بازنشستگان و صندوقهای خالی آنها که یکی از نتایج نظام غارت و چپاول و اختلاس آخوندی است در ساختار فاسد راهحلی ندارد. چند ماه قبل یکی از مدیران کل بیمههای اجتماعی راهحل را در ایرانفروشی دانسته و گفته بود به جایی میرسیم «که قشم و کیش را بفروشیم تا حقوق بازنشستگان را بدهیم» (فرارو، ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲) اما کار این نظام تبهکار بهدلیل قیام مردم ایران از این حرفها گذشته است. همانگونه که راهحل هیچیک از ابر بحرانهای موجود در کشور تاکتیکی یا مدیریتی یا حتی اقتصادی نیست، راهحل این ابر بحران هم سیاسی و منوط به نابودی اژدهای «هفتسر» فساد در بیت خامنهای است.