«در حال حاضر، کشور ما یک بحران عمیق اقتصادی را تجربه میکند.» (ریشی سوناک) (۱)
پی بردن به آنچه که در پس ظاهری متفاوت پنهان شده است نیاز به کاویدن دارد. فرایندی که با مشاهده واقعیتها و مرور سابقهها شروع میشود، از قوانین حاکم بر پدیدهها عبور میکند، و بعد از تحلیل و مرتبط کردن اجراء به ماهیتها و انگیزهها راه میبرد. وقتی یک آلترناتیو را مشمول این فرآیند کنیم میتوانیم به علت شکلگیری و عامل حرکت دهنده آن پی ببریم. و وقتی آلترناتیوهای وابستهگرا را بررسی میکنیم، متوجه میشویم که مسئله خیلی سادهتر از آن چیزی است که به نظر میرسد، درست مانند کسی که پشت شیئ کوچکی پنهان شده در حالی که همه میتوانند او را ببینند. (۲) به همین ترتیب، نقل قول بالا از نخست وزیر جدید انگلستان آنچه که در پس آلترناتیوهای «هلیکوپتری» استعماری پنهان شده است برای ما آشکار میسازد. زیرا او با این بیان، علاوه بر اعلام مأموریت اصلی خودش، به بحرانی اشاره کرد که اقتصاد کشورهای غربی بر اثر شوکهای ناشی از پاندمی کرونا و جنگ اوکراین، علاوه بر آثار باقیمانده از بحران مالی بزرگ سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ ، دچار آن شده است.
اما فراتر از اینها، این عبارت نشان از بحران عمیق و لاعلاجی دارد که بعد از انقلاب صنعتی دامنگیر همه دولتهای سرمایهداری است و همه سیاستهای داخلی و خارجی این دولتها برای مهار آن بحران شکل میگیرد. بحرانی که بر اساس قانون «گرایش نزولی نرخ سود» که بر کلیت شیوه تولید سرمایهداری حاکم است، دولتهای استعماری مستمراً در برابر تهدید آن قرار دارند و هر بار با بروز عمیقتر و فراگیرتر آن مواجه میشوند. (۳) علت این است که بقای سرمایهداری به انباشت سرمایه وابسته است. برای انباشت سرمایه، باید سود حاصل از آن روند صعودی داشته باشد، و برای رسیدن به این هدف باید نرخ استثمار بالا برود. اما قانون «گرایش نزولی نرخ سود» برضد آن عمل میکند، و یک اقتصاد متکی بر شیوه تولید سرمایهداری را بصورت سراسری از یک بحران به بحرانی عمیقتر سوق میدهد و در مسیر اضمحلال پیش میبرد و در درازمدت به نقطه فروپاشی میرساند.
البته این روند و قوانین حاکم بر آن برای این دولتها شناخته شده است، از این رو آنها همواره در پی یافتن راههایی برای دور زدن یا به تأخیر انداختن تأثیرات این قانون بوده و هستند. اولین این راهها افزایش نرخ استثمار در کشورهای خودشان است، یعنی درصد بیشتری از ارزشی که کارگران و زحمتکشان با کار خود تولید میکنند را تصاحب کنند. اما مبارزات این اقشار و طبقات و پتانسیل انفجاری آنها برای طبقه حاکم محدودیتهای جدی ایجاد میکند. بنابراین، آنها به راههای دیگر رو میآورند، که اصلیترین آنها صدور کالا و سرمایه به کشورهای مختلف بخصوص کشورهای عقبمانده و درحال توسعه است. از این طریق، آنها با استفاده از شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی این کشورها و بهره بردن از دستمزدهای پایین و سایر تسهیلات محلی، سودهای کلان بدست میآورند. سپس بخشی از این سود را به اقشاری از کارگران در کشور خود برمیگردانند تا با تبدیل آنها به قشر مرفه کارگران، رادیکالیزم را از آنها بگیرند، مبارزات آنها را خنثی کنند و تضاد طبقاتی را کاهش بدهند. (۴)
حال اگر در چرخه ظالمانه صدور کالا و سرمایه و بازگرداندن بخشی از سود آن خللی ایجاد شود، تضاد طبقاتی تشدید و بحران شروع به رشد میکند. برای جلوگیری از توقف آن چرخه، دولتی باید در آن کشورها حاکم باشد که راه چپاول استعمار را باز کند و هر مخالفتی با آنرا سرکوب کند. برای دولتهای استعماری چنین حکومتی در بهترین حالت یک حکومت دست نشانده مانند رژیم شاه است. اما اگر میسر نبود، هر حکومت دیگری که معاملهپذیر و قابل وابسته سازی باشد برای آنها مطلوب است، مانند رژیم آخوندها که با نابودی زیرساختهای اقتصادی و سرقت نجومی اموال خلق، بدتر از هر حکومت دست نشاندهای اقتصاد ایران را وابسته کرده است، و نشان داده است که از چنان ظرفیت اعمال سرکوبی برخوردار است که در تاریخ معاصر نظیرندارد. در واقع دولتهای استعماری با روی کار آوردن چنین حکومتهایی بحران اقتصادیشان را به مستعمرههای رسمی و غیر رسمی خود صادر میکنند تا رویارویی با آن در زمین خودشان را به تأخیر بیاندازند. از طرف دیگر، این حکومتها هم بقایشان به دولتهای استعماری متکی است، چه از نظر سیاسی و اقتصادی همچنان که در مورد حکومتهای دست نشانده صادق است، و چه به لحاظ اقتصادی صرف در موارد دیگر. از این نظر منافع آنها اساساً روی هم میافتد و در یک راستا قرار میگیرد.
این واقعیت از آن جهت حائز اهمیت است که بدانیم دولتهای استعماری هیچگاه از منافع کلانشان در این کشورها صرفنظر نخواهند کرد و دست از سر مردم و جامعه و منابع آنها برنخواهند داشت، بخصوص وقتی که با کشوری مانند ایران با منابع سرشار، فرهنگی غنی و نیروی انسانی بسیار توانمند مواجه باشند، مگر اینکه مجبور شوند و به زور به آنها تحمیل شود، همانطور که توسط مصدق بزرگ در جریان ملی کردن نفت انجام شد.
در ایران خودمان، تا زمانی که حاکمان قاجار بر سر کار بودند، استعمار انگلیس و بعضاً روس، گاهاً با تهدید، گاهاً با اشغال، اما اساساً با زد و بند و دادن امتیازات مختلف به شاه و دربارش، دست باز در بازار ایران و غارت منابع و ثروتهای کشور بدست میآوردند. اما بعد از انقلاب مشروطه و برچیده شدن بساط شاهان خودکامه قاجار، دولت انگلیس برای حفظ منافعش چارهای جز کودتا و روی کار آوردن یک قزاق بیرحم برای سرکوب و قتل عام مخالفان و نیروهای ملی ندید. بعد از او هم پسرش را به تخت نشاند تا همان خط ضد ملی و سرکوب را پیش ببرد. تا اینکه در دوران حکومت ملی مصدق و کودتایی که آمریکا علیه دولت او کرد، ایران بین استعمار کهنه و استعمار نو دست به دست شد، و ساختار جامعه از فئودالی انگلیس-پسند به سرمایهداری وابسته آمریکا-پسند تغییر کرد. به این ترتیب عمده بازار و منابع ایران در اختیار آمریکا قرار گرفت، گر چه قدرتهای کوچکتر سرمایهداری هم سهم خودشان را از آن میبردند.
این وضعیت ادامه داشت تا خلع شاه و نظامش توسط مردم در انقلاب ضد سلطنتی ۵۷. قبل از پیروزی آن انقلاب، دولتهای استعماری که سرنگونی شاه برایشان قطعی شده بود، با آخوندها و در رأسشان خمینی به توافق رسیدند که زیربنای سرمایهداری در ایران و ساختار ارتشی که عامل اعمال قهر حاکمیت حامی آن بر مردم بود دست نخورد. به این صورت دولتهای سرمایهداری مطمئن شدند که منافع درازمدتشان تأمین خواهد شد، زیرا دیدند ملاها برای تصاحب و نگهداشتن قدرت و چپاول و غارت حاضرند برسر منافع مردم ایران با هرکسی معامله کنند، هر چند که در کوتاه مدت بدلیل وضعیت انقلابی جامعه با بالا و پایینیهای سیاسی روبرو شوند.
درسالهای اخیر، از قیام ۹۸ به بعد و بخصوص بعد از روی کار آمدن رئیسی جلاد که نشانه ورود رژیم آخوندی به مرحله پایانی و سرنگونی بود، همه دولتهای استعماری فهمیدند که این رژیم رفتنی است، و اگر یک حکومت مردمی بر سر کار بیاید منافعشان بر باد خواهد رفت. پس بر تلاشهایشان برای جلوگیری از چنین رویدادی افزودند. زیرا به تجربه میدانند که یک حکومت دموکراتیک در ایران در این مرحله از تاریخ، زیرساخت اقتصادی-اجتماعی و ساختار طبقاتی جامعه را به سمتی دگرگون خواهد کرد که دیگر هیچگاه خبری از چپاول توسط آنها نخواهد بود.
(ادامه دارد)
آخرین شانس به قلم ب. فراهانی- قسمت اول: داستان هلیکوپتر
پانوشتها:
۱-از اولین سخنرانی ریشی سوناک، نخست وزیر جدید انگلستان در ۲۵اکتبر ۲۰۲۲(۳ آبان ۱۴۰۱).
۲- قسمتی از تصویر عنوان مقاله، مردی که پشت شیئ کوچکی پنهان است، از یکی از آثار «رنه ماگریت»، نقاش سورئالیست قرن بیستم فرانسه اقتباس شده است. او معتقد بود:«هرچیزی که ما میبینیم چیز دیگری را پنهان میکند».
۳- قانون «گرایش نزولی نرخ سود» در سیستم سرمایهداری توسط کارل مارکس کشف شد. او تئوری بحران سرمایهداری را بر اساس این قانون ارائه داد که اولین بار در جلد سوم «سرمایه: نقدی بر اقتصاد سیاسی» در سال ۱۸۹۴منتشر شد.
۴- رشد رفرمیسم در نهضتهای کارگری و ظهور انواع احزاب سوسیال دموکراسی در این کشورها از نمودهای این سیاست است.