مسعود رجوی - ۱۶ آذر ۱۳۸۸
شاه و شیخ بنا بر اعتیاد همیشگی سیاسی قیام مردم ایران و مقاومت فرزندان رشید این میهن را به خارجی و خارج از مرزهای ایران نسبت دادهاند اما چنین بهانههایی دیگر اثر ندارد و بهشدت رنگ باخته است.
بهراستی ابعاد خصومت و کین توزی سلطنت مطلقه ولایت با دانش و دانشگاه و تعارض آشتیناپذیر و ماهوی دیکتاتوری جهل و جنایت با علم و دانش و با دانشجو و دانشگاه حیرتانگیز است .
آخوندهای عصر جاهلیت و بربریت ولایت، میهن ما را اشغال کردهاند؛ حاکمیت خلق ما را غصب کرده و آن را بهسرقت بردهاند.
از دود و دم عمله جور و ستم نهراسید؛ همچون مجاهدان پایدار و پاکباز اشرف در برابر آزمایشها سینه سپر کنید و به دشمن «بیا، بیا» بگویید.
چه کسی نمیداند که شاه و شیخ بنا بر اعتیاد همیشگی سیاسی، تا روز سرنگونی قیام مردم ایران و مقاومت فرزندان رشید این میهن را به خارجی و خارج از مرزهای ایران نسبت دادهاند. اما چنین بهانههایی برای سرکوب مجاهدان اشرف و دانشجویان و جوانان اشرف نشان در داخل میهن اشغال شده، دیگر اثر ندارد و بهشدت رنگ باخته است.
یزید هم به امام حسین، نسبت «خارجی» میداد. ۲۹سال پیش خمینی در سال ۱۳۵۹ تظاهرات امجدیه و اعتراض ما به چماقداری را به آمریکا نسبت میداد و میگفت: «مسأله، آمریکاست. مسأله این است که میخواهند آمریکا بیاید اینجا و مقدرات کشور ما را بهدست بگیرد».
خمینی کودتای سیاه ارتجاعی خود علیه دانشگاهها را هم با وقاحت و دجالیتی فوق تصور، کاری ضداستعماری جلوه میداد و در ۴تیر ۱۳۵۹ در موضعگیری بهغایت کینتوزانه خود علیه مجاهدین گفت: «میخواستند که دانشگاههایی که در خدمت استعمار بود و جزء مهمات این مملکت است که باید دانشگاهش اصلاح بشود، همین که طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندی شد در دانشگاه که نگذارند این کار بشود».
خمینی دجال
میخواستند که دانشگاههایی که در خدمت استعمار بود و جزء مهمات این مملکت است که باید دانشگاهش اصلاح بشد، همین که طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندی شد در دانشگاه که نگذارند این کار بشد.
مسعود رجوی
واقعیت، همچنانکه در ۳۰سال گذشته بارها تکرار کرده ایم، این بود که خمینی در همان سال اول، حق حاکمیت مردم را بالا کشید. خبرگان ارتجاع را بهجای مجلس مؤسسان تحمیل کرد و از طریق آن ولایت فقیه را رسمیت داد و لباس قانون پوشاند. خمینی به صراحت میگفت اگر تمام ملت هم رأی و نظری بدهند که برخلاف حرف او باشد، مخالفت میکند و حرف او باید بهکرسی بنشیند. درباره ولایت و سلطنت مطلقه فقیه، خمینی نوشت «حکومت میتواند قراردادهای شرعی که خود با مردم بسته است را یک جانبه لغو کند». آذری قمی (دادستان ارتجاع در تهران و مؤسس روزنامه رسالت) در تشریح این ولایت مطلقه نوشت: «ولایتفقیه ولایتی است مطلقه… ولایت بر دنیاست و آنچه در دنیاست اعم از موجودات زمینی و آسمانی و جمادات و نباتات و آنچه که بهنحوی بهزندگی جمعی و انفرادی انسانها ارتباط دارد».
از آنجا که چنین رژیمی هیچ حقی برای مردم ایران قائل نبوده و نیست، بهشدت نیازمند نسبت دادن هر حرکت و هر مخالفتی به «خارجی» و استعمار و «استکبار» است. نعرههای گوش خراش «مرگ بر ضد ولایت فقیه» بههمین خاطر ادامه دارد. در مقابل، شعار مردم و مقاومت ایران و قیامی که در ۱۶آذر از دانشگاه شعله ور شد این است که: «مرگ بر اصل ولایت فقیه» - «زنده باد آزادی و حاکمیت مردم ایران».
از اینجا میتوان علت تعارض آشتیناپذیر و ماهوی دیکتاتوری جهل و جنایت را با علم و دانش و با دانشجو و دانشگاه، بهروشنی دریافت.
-خمینی در سال ۱۳۵۸ پس از آنکه نخستین انتخابات ریاستجمهوری و نخستین انتخابات مجلس شورای ملی را با تغییر نام غیرقانونی آن به «مجلس شورای اسلامی» بر اساس اصل ولایتفقیه» شکل داد، تنها سنگری را که در مقابل خود تسخیر ناشده میدید، دانشگاه بود.
-در ۹فروردین ۱۳۵۹ لوموند کلاسهای تبیین جهان در دانشگاه صنعتی شریف را گزارش کرد که هر جمعه بعدازظهر در آن دههزار نفر با کارت شرکت میکردند و متعاقباً درسهای فلسفه تطبیقی در این کلاسها، بهصورت کتابهای جیبی در صدهاهزار نسخه بهفروش میرسید و نوارهای ویدئویی آن را هم حدود یک صدهزار دانشجو در ۳۵شهر بزرگ ایران میدیدند.
لوموند نوشت: مجاهدین بهصورت یک حزب مردمی یکی از متشکلترین سازمانهای ایران هستند و اگر خمینی نامزدی کاندیدای آنها را در انتخابات ریاستجمهوری با فتوا منتفی نمیکرد «به گفته شخصیتهای متفاوت» آنها میلیونها رأی را به خود اختصاص میدادند و از حمایت اقلیتهای قومی و مذهبی و همچنین از حمایت قسمت مهمی از زنان و جوانان کشور که قیمومیت روحانیت ارتجاعی را نمیخواستند، برخوردار بودند.
- خمینی از اواخر فروردین و در اردیبهشت سال ۱۳۵۹ دانشگاهها و مدارس عالی را بهخاک و خون کشید و تعطیل کرد و اسم آنکودتای سیاه ضدفرهنگی را «انقلاب فرهنگی» گذاشت!
-خمینی در روز اول اردیبهشت گفت: «ما از حصر اقتصادی نمیترسیم، ما از دخالت نظامی نمیترسیم. ما از دانشگاه استعماری میترسیم». «دانشگاههای ما دانشگاههای استعماری است… دانشگاههای ما برای ملت ما مفید نیست. من آن تصمیمی را که شورای انقلاب و رئیسجمهور گرفتهاند راجع به تصفیه دانشگاه…، پشتیبانی میکنم»
ما از حصر اقتصادی نمیترسیم ما از دخالت نظامی نمیترسیم آن چیزی که ما را میترساند وابستگی فرهنگی است. ما از دانشگاه استعماری میترسیم.
- باندهای فاشیستی در روز اول اردیبهشت در اطلاعیههای خود به دستور خمینی، اعلام کردند: «اصیلترین پایگاه فرهنگی امپریالیسم آمریکا، دانشگاه است و تا زمانی که این پایگاه درهم کوبیده نشود، نمیتوان به عدم حضور آمریکا در درون ایران مطمئن بود. لذا با تمامیتوان سعی در انهدام این پایگاه داخلی شیطان بزرگ خواهیم کرد».
-خمینی سپس در۲۳خرداد ۵۹، بهزبان اشهدش اقرار کرد که «دانشگاه در قبضه منافقین بود» و افزود «هرچه برسر بشر میآید از علم میآید. علم بدون تهذیب».
-در ۲۷آذر۵۹ در بیرون ریختن ماهیت فوق ارتجاعی خود، گام شگفتانگیز دیگری برداشت و گفت: «تمام این مصیبتهایی که برای بشر پیش آمده از دانشگاهها بوده است. ریشهاش از این تخصصهای دانشگاهی بوده است. و این همه ابزار فنای انسان و این همه پیشرفتهایی که به خیال خودشان در ابزار جنگی دارند اساسش از دانشمندانی بوده که از دانشگاهها بیرون آمدهاند. دانشگاهی که در کنار او اخلاق نبوده است. در کنار او تهذیب نبوده است… … دنیا را دانشگاه به فساد کشانده و دنیا را دانشگاه میتواند اصلاح کند» (دیدار با اعضای دفتر تحکیم وحدت حوزه و دانشگاه - ۲۷آذر ۱۳۵۹).
-بهروشنی پیداست که تاریخچه دانشگاهها در رژیم ولایتفقیه، دور تسلسلی از سرکوب همهجانبه و فراگیر است. کشتن و زدن و گرفتن و بستن و تصفیه و اخراج پایانناپذیر دانشجویان و استادان و کارکنان و دستاندرکاران دانشگاهی و آموزش عالی، یکی پس از دیگری که نزدیک به ۳۰ سال است ادامه دارد.
حتی زمین دانشگاه تهران که دانشگاه مادر است، در اشغال جمعهبازار و مزدوران سپاه و اطلاعات و بسیج آخوندی است. بهراستی سرکوب و فشاری بیش از این قابل تصور نیست.
شگفتی اما در این است که باز هم صورت مسأله بهقوت خود باقیست. باز هم دانشجویان دلیر و انقلابی بهپا میخیزند و قفل ولایت سیاه بر دانشگاه را درهم میشکنند. در را از جا میکنند و در خیابانها جاری میشوند. همچون سیل خروشان و گدازههای آتشفشان. اینچنین از جرقههای شانزده آذر، حریق برمیخیزد و قبای مندرس حاکمیت ارتجاعی را فرا میگیرد. صدای رسای ملت ایران عالمگیر میشود که: «مرگ بر اصل ولایت فقیه»
گیرم که میکشید، گیرم که میزنید با رویش ناگزیر جوانه چه میکنید…
درود بر دانشجویان انقلابی و اشرفنشان، صدای پرطنین مردم ایران و انقلاب دموکراتیک در قیام ۱۶آذر ۱۳۸۸
همچنانکه رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران گفت: «این صدای پرطنین، صدای انقلاب مردم ایران را، خامنهای مدتهاست که میشنود اما از ترس شکنندگی فوقالعاده حکومت فرتوتش یارای کمترین انعطاف و تغییری در سیاست به بنبست رسیده خود ندارد و جز سرکوب فزاینده داخلی و صدور تروریسم و بنیادگرایی در کشورهای منطقه و ساختن بمب اتمی راهی برای بقای فاشیسم منفور و مطرود مذهبی نمییابد، حال آنکه دیوار همین سیاستها هم بر سر رژیمش خراب میشود».
جوانان و دانشجویان انقلابی،
از دود و دم عمله جور و ستم نهراسید. همچون مجاهدان پایدار و پاکباز اشرف در برابر آزمایشها سینه سپر کنید و به دشمن «بیا، بیا» بگویید. قیمت آزادی را با همه رنجهایش جانانه و با آغوش باز بپذیرید و به این شایستگی، خدا را مانند قهرمانان پیشتاز اشرف شکر بگذارید. در اینصورت، پیروزی بیگمان از آن شماست.
شانزدهم آذر روز دانشجو گرامی باد - ق ۲
لطفا به اشتراک بگذارید