
به قلم عبدالرحمن گورکی، نویسنده و تحلیگر سیاسی
نگاهی به ریشه خشونت در ایران کنونی
در حالی که قیام مردم ایران علیه دیکتاتوری حاکم در حال پیشرفت و پیشروی بوده و سرنگونی دیکتاتور را در چشمانداز نزدیک قرار داده است، زمزمههایی به گوش میرسد که گویا رسیدن مردم ایران به حقوقشان به صورت «مسالمتآمیز» ممکن و میسر است! ای کاش که میبود، اما!
عامل و منشاء خشونت!
از مدعیان ناآگاه که میپندارند «خشونت» از جانب مردم در قیام و اعتراضات اخیر صورت گرفته که بگذریم، در پی گرفتن سرمنشاء چنین زمزمههایی به این نقطه میرسیم که دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران در چهار دهه اخیر، با سلاح به کمین نشسته و علاوه بر ریختن خون دهها هزار تن از مردم ایران، وحشیانه به سمت مردم گلوله «خشونت» شلیک میکند. مردم و جریانات مبارز و مردمی، هرگز «آغازگر» جنگ و خشونت و ناآرامی نبودهاند. آنها حقوق خود و به ویژه «آزادی» و «حاکمیت ملی و مردمی» را فریاد کرده و برای همین بود که دیکتاتوری «ولایت شاه» را سرنگون و اکنون نیز قصد برانداختن دیکتاتوری «ولایت فقیه» را کردهاند.
حامیان دیکتاتوری ایران میخواهند قیام کنونی مردم را از گذشتهاش منفصل نشان دهند و وانمود کنند که مثلا یک اتفاق کنونی، (مانند شهادت مهسا امینی) عامل اصلی این وضعیت است. آنها نمیخواهند کسی بداند که قیام کنونی، تداوم قیامهای قبلی و حاصل 43 سال کارنامه سیاه رژیم آخوندی در پهنههای مختلف سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و امنیتی و معیشتی بوده و یک قیام منفصل از گذشته نیست. آنها میخواهند قیام سرنوشتساز کنونی را از «جایگاه واقعیاش» بیاندازند!
کارنامه دیکتاتوری ایران!
برای افراد و جریاناتی که وضعیت چهار دهه اخیر ایران را دنبال کردهاند، واضح و روشن است که دیکتاتوری مذهبی حاکم، از بدو به حاکمیت رسیدنش، موجودیت و بقای خویش را بر روی سرکوب آزادیها و نقض حقوق مردم و زندان و شکنجه و اعدام و کشتار و ترور و صدور ارتجاع و بنیادگرایی اسلامی بنا نهاده است. در نقطه مقابل چنین رژیمی است که هر «اتفاق» و هر قطرهخونی که توسط نیروهای سرکوبگر دیکتاتور بر زمین ریخته میشود، روند تحولات را شتاب بخشیده و رسیدن مردم به خواستههایشان را تسهیل و قابل دسترس و چشمانداز سقوط دیکتاتوری را نزدیک کرده و نویدبخش «تحول بزرگ» دیگری گردیده است. به همین دلیل است که مردم یاد و خاطره تک تک شهیدان را گرامی و از جایگاه شامخ آنها و خانواده شهدا قدردانی میکنند.
در کشور ایران که مهیبترین دیکتاتوری تاریخ بر آن حکم میکند، به تجربه به اثبات رسیده که رویارویی مسالمتآمیز با نیروهای حکومت سرابی بیش نبوده و نیست. به همین دلیل است که هر خواسته و مطالبهیی، اصالت خود را از سرنگونی دیکتاتور میگیرد.
قیام تا سرنگونی!
اکنون که مردم ایران همدل و همصدا با هم، با بهای عزیزترین فرزندانش برای سرنگونکردن دیکتاتوری به قیام برخاسته، هرگونه خواسته و مطالبه دیگری از این دیکتاتوری در حال سقوط، مشروعیت دادن به بقای آن است. در ایران سالهاست که شعار و خواسته اصلی مردم «سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه» بوده و الان هم با همین شعار در میدان هستند و بنیاد چنین دیکتاتوری خونریزی را به لرزه انداختهاند. آنها به کمتر از سرنگونی این حکومت رضایت نخواهند داد!
تردید نباید نکرد آنان که مردم را به مبارزه مسالمت آمیز و مدنی فرا میخوانند و مردم ایران و به ویژه جوانان ایرانی را از خشونت برحذر میدارند، کسانی هستند که منافعی در بقای این رژیم دیکتاتوری دارند!
یک واقعیت تاریخی!
صرفنظر از تعداد اسناد و تعدد نمونهها، این واقعیت اکنون در تاریخ ایران به ثبت رسیده که دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران، نه تنها با روشهای «مسالمت آمیز» و یا «فعالیت مدنی» و یا «مذاکره»، رفتار خود را تغییر نخواهد داد بلکه، سرنگونیاش از این طریق، در حد غیرممکن است. بنابراین اکنون همه ایرانیان و جریانات سیاسی به این واقعیت رسیده یا نزدیک شدهاند که دیکتاتوری را باید «سرنگون» کرد و «حق دفاع» در برابر این رژیم دیکتاتوری، کاملا «مشروع» و «در دسترس» و «ضروری» است!
واقعیت چیست؟
مردم ایران با همه تنوعات مذهبی و ملی و گرایشات سیاسی و اجتماعی آن، رژیم دیکتاتوری شاه را سرنگون کردند که در پرتوی یک حکومت ملی و مردمی، حقوق انسانی و مردمی و معیشتی آنها به رسمیت شناخته شود. اما توسط رهبر جعل شده آن، یعنی خمینی و رژیمش، در سریعترین زمان ممکن، حقوق آنها پایمالتر و «اجبار»و «خشونت» و «سرکوب» جایگزین «بهار زودگذر» دمکراسی و آزادی گردید و یک دیکتاتوری بسیار وحشیتر از دیکتاتوری قبلی و این بار تحت نام «مذهب» بر مردم ایران تحمیل گردید!
خمینی با روی کار آمدنش، حکومت خود را با سرکوب و خشونت آغاز کرد و بر همه جنایات و وحشیگریهایش «اسلام» نام نهاد. بیجهت نیست که دیکتاتوری ولایت فقیه، بزرگترین آغازگر تحمیل «خشونت» در تاریخ ایران بوده که به تنهایی بیش از «حاصل جمع» همه رژیمهای سرکوبگر حاکم بر ایران «خون» ریخته و «ایران» را برای ایرانیان، تبدیل به «اسارتگاه»و «شکنجهگاه» و «زندان» نموده است. بیجهت نیست که نخستین «رکورددار اعدام» و «بانکدار تروریسم» نام گرفته است که اگر مقاومت ایران نمیبود، با مجهز شدن به «بمب هستهیی» سرنوشت مردم جهان را نیز به گروگان گرفته بود!
بنابراین برای پایان دادن به سرمنشاء «خشونت» در ایران، همانطور که اقای مسعود رجوی گفتند، باید آتش قیام را به هر قیمت و در هر کجای ایران، در هر فرصت و در هر زمان، روشن نمود و آن را پرفروغ نگه داشت. تا استراتژی «سرنگونی دیکتاتور» محقق و مردم ایران به حقوقی که برایش قیام کردهاند برسند. از این رو، حضور در میادین «قیام تا سرنگونی» یک وظیفه مبرم و ضروری است و مشتاقان آزادی و رهایی ایران، «هر نفس با قیام» را شعار یومیه خود قرار دهند.
حق دفاع مشروع!
دفاع مشروع، اصلی پذیرفته در تمامی نظامهای حقوقی جهان است. به همین دلیل است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر این اصل مورد تاکید قرار گرفته است. دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران در طول حاکمیت خود، هیچگاه با جامعه بشریت معاصر سنخیت نداشته و همواره عامل جنگ و خشونت و ترور و اعدام و نقض حقوق بشر و غارت در ایران و صدور آنها به خارج از مرزهای کشور بوده است. کارنامه سیاه این حکومت، گواه این حقیقت است که دیکتاتوری ولایت فقیه نه تنها مردم ایران را نمایندگی نمیکند بلکه اکنون یک اجماع نظر جهانی برای سرنگونی مطرح است. حمایت جهانی از قیام مردم ایران برای سرنگونی دیکتاتوری مذهبی در همین زمینه است.
اثبات استراتژی سرنگونی!
در نگاهی به گذشته، میبینیم که «مقاومت ایران» نخستین بانی و منادی استراتژی سرنگونی دیکتاتوری مذهبی بوده است. مقاومت ایران در پرتوی این استراتژی، علاوه بر ارائه یک پلاتفرم همه جانبه برای ایران آزاد فردا، برای حل مسائلی همچون «ملیتها» و «زنان» و «جدایی دین از دولت» و … اکنون در سراسر ایران دارای هزاران «کانون شورشی» برای پیشبرد قیام مردم برای سرنگونی دیکتاتور برخوردار است.
خانم مریم رجوی در یکی از آخرین پیامهای خود میگوید: «ایران در آستانه یک تغییر بزرگ است. زمان یک سیاست جدید در قبال رژیم آخوندها فرارسیده است. جهان باید برای مردم ایران، حق دفاع از خود در برابر سرکوب وحشیانه را بهرسمیت بشناسد».
قیام مردم ایران و موضوع «خشونت»!
❊ مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است.