
نگاهی به تهدیدها، هوشیاریها و ویژگیهای قیام مردم ایران!
به قلم عبدالرحمن گورکی، نویسنده و تحلیلگر سیاسی
به موازات پیشرویهای قیام سراسری مردم ایران برای به زیر کشیدن دیکتاتوری مذهبی حاکم، حکومت ایران به سیاق روش جاری دیکتاتورها و حامیانش، میخواهند مسیر واقعی قیام مردم منحرف کرده و آنها را از رسیدن به خواسته اصلیشان بازدارند.
«شناسنامه واقعی یک قیام» در هدف و شعار اصلی قیامکنندگان نهفته است. «رمز موفقیت قیام» نیز در تحقق بخشیدن به خواسته و شعار اصلی است. در ایران مردم خواهان سرنگونی این رژیم در تمامیت آن هستند. این خواسته برآمده از وضعیت دردناک سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در ایران ِتحت حاکمیت رژیم مذهبی در ۴۳ سال گذشته است و به «اتفاق» به این شعار و خواسته اصلی بالغ نشده است.
تابلوی قیام مردم ایران!
همزمان با استمرار قیام مردم و چشمانداز آن و همچنین برای نمایش تمامیت تابلوی قیام، سوال مطرح این است که بعد از سرنگونی این رژیم، وضعیت چه میشود؟ به عبارت دیگر کی میرود و کی میآید؟ پاسخ روشن به این دو سوال ِمکمل، رهتوشه و راهنمای حرکت قیام مردم در مسیر انقلاب و در پرهیز از بیراهه رفتنها است.
دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران، مهیبترین نوع رژیمهای دیکتاتوری حاکم بر ایران است. به همین دلیل است که خسارات مالی و جانی این حکومت، بیش از همه حکومتهای دیکتاتوری در این سرزمین بوده و تا روز سرنگونیاش نیز، دست از جنایت و غارت برنخواهد داشت.
اکنون رویارویی مردم ایران با دیکتاتوری حاکم به فاز پایانی گام نهاده و صدای شکستن استخوانهای دیکتاتور حاکم در همه جای ایران به گوش میرسد. چه باید کرد و تهدیدات و چشماندازها چیست؟
اقدامات اضداد قیام!
ارتجاع و استعمار در طول تاریخ همواره علیه منافع مردم ایران بوده و هستند. اگر بتوانند، قیام را به طرق نظامی و میدانی، سرکوب و خاموش خواهند کرد. و چون نتوانند، به مانعتراشی و منحرفکردن مسیر واقعی قیام و پایین کشیدن مدار خواستهها و مطالبات مردم متوسل میشوند. آنها از رسیدن «قیام» به «انقلاب» و «سرنگونی دیکتاتور» در وحشت هستند. به همین خاطر تلاش میکنند که روند قیام مردم برای سرنگونی دیکتاتور را به شیوههای مختلف، به «استحاله و بقا»ی رژیم بدل کنند.
قیام مردمی سال ۱۳۵۷ در ایران اگرچه با قیام امروزی مردم تفاوت بسیار دارد، اما یکی از ویژگیهای برجسته آن در این است که دشمنان مردم ایران در یک توطئه بزرگ، توانستند با وارد کردن «خمینی» به عنوان «رهبری قیام» و حاکم کردن این جریان متعفن و خونریز در ایران، مسیر قیام ضدسلطنتی مردمی ایران را به طور کامل منحرف و یک دیکتاتوری بسیار بدتر از دیکتاتوری سابق در ایران روی کار بیاورند.
زیرا در شرایط آن روزگار، مردم به درستی انتخاب کرده بودند که رژیم سلطنتی را نمیخواهند! و از آنجا که رهبران واقعی مردم ایران در زندانهای دیکتاتوری شاه اعدام شده و یا در زیر شکنجه بودند، ارتجاع و استعمار با سوءاستفاده از «خلاء رهبری» در جامعه، آن را با «خمینی» و جریان آخوندی پر کردند و شد آنچه نباید میشد!
ضرورت استمرار قیام!
مقایسهکردن تمامنمای قیام کنونی با قیام مردم در سال ۱۳۵۷ یک اشتباه فاحش سیاسی و اجتماعی است. زیرا نه دیکتاتوری مذهبی حاکم، دیکتاتوری وابسته شاه است و نه مردم ایران، مردمان آن زمان هستند. به گفته آقای مسعود رجوی، فقط خدای این دو شرایط قیامی «یکی» است. با این نتیجهگیری که سرانجام ِهر دیکتاتوری، سقوط محتوم به دست مردم قیامکننده در ایران است.
همه ما میدانیم که قیام کنونی، یک قیام خودبخودی و هدایت ناشده و عاری از تجربه و سازمانیافتگی و هدف نیست. مردم ایران به تجربه آموختهاند که رژیم کنونی، «از مردم» و «برای مردم» نبوده و لذا باید «سرنگون شود». شاید بتوان وجه تفاوت بارز قیام اخیر با قیام مردم در سال ۱۳۵۷ علیه دیکتاتوری شاه را به این شکل فرموله کرد که «اکنون مردم ایران میدانند برای چی قیام کرده و چه چیزی را میخواهند جایگزین آن بکنند». آنها به جد دنبال یک حکومت جمهوری و دمکراتیک و مردمی و ملی هستند و نسبت به «آنچه باید برود» و «آنچه باید بیاید» اشراف نسبی دارند.
زیرا که این قیام ریشه در ۴۳ سال مقاومت و ایستادگی در برابر دیکتاتوری مذهبی دارد و به طور تصادفی و خودبخودی شکل نگرفته که شهادت مظلومانه یک دختر کرد (مهسا امینی) اینگونه قیامهای قبلی را به اوج میبرد و پسلرزههای آن، دیکتاتوری را به لرزه درآورده است.
بنابراین، نخستین درس قیام کنونی در این واقعیت نهفته است که باید «قیام» را با شدت هرچه تمامتر برای نیل به «سرنگونی این رژیم دیکتاتوری» ادامه داد و به کمتر از این خواسته بسنده نکرد!
هوشیاری مبرم!
ایام اوجگرفتن قیام مردمی ویژگیهای خود را دارد. پیشرفت درست قیام و حفظ و حراست از آن، مستلزم هوشیاری و حرکت با شاخص مشخص است. طبیعی است که دیکتاتوری حاکم و حامیانش، ساکت نخواهند نشست و برای بقای رژیمشان، دست به هر جنایتی خواهند زد. آنها تلاش خواهند کرد با فعالکردن اختلافات فرعی و یا شعارهای تفرقهافکنانه(!) قیام مردم را از هدف و شعار اصلی بیاندازند و به این ترتیب قیام مردمی را عقیم نمایند. در چنین ایامی، بسیاری چیزها دیده و شنیده خواهد شد که تابحال نظیر نداشته است. بنابراین نباید گذاشت که مطالبات پیشین، جایگزین شعار اصلی قیام یعنی سرنگونی این رژیم گردد!
آقای مسعود رجوی در ایام قیام سال ۱۳۵۷ گفته بودند که «ما نیامدهایم که همه چیز را در قیام تایید کنیم». این یک تجربه عملی بسیار عالی برای ایستادگی بر سر اصول و پیشبرد صحیح قیام مردمی و هدایت آن به سوی پیروزی و رسیدن به نقطه انقلاب و سرنگونی است. کمااینکه مجاهدین هیچگاه، نه تنها قانون اساسی و برنامهها و سیاستهای خمینی و رژیمش را تایید نکردند، بلکه علیه آن ایستاده و بهای هنگفتی پرداختند. آنها از روزی که خمینی خشونت و قهر را بر مردم ایران «تحمیل» نمودند، در برابر خمینی و سیاستها و برنامهها و رژیمش ایستادند و مقاومت کردند و پرچمدار سرنگونی این رژیم شدند!
محور و شعار اصلی قیام مردمی!
حفظ و حراست از قیام مردمی و پیشبرد آن از کمینگاههای بزرگی که دیکتاتور بر سر راه آن قرار داده و خواهد داد، زمانی میسر و ممکن است که ایستادگی بر سر اصل اساسی «سرنگونی رژیم» و «اصول مبارزاتی» مرز سرخ گردد و به کمتر از سرنگونی دیکتاتور رضایت نداد.
تجربه نشان داده که شعارهایی همچون «حجاب اجباری» و «آزادی زندانی سیاسی» و «زن، زندگی،آزادی» و …. اگرچه ترقیخواهانه هستند و باید مورد حمایت قرار گیرند، اما مطالباتی هستند که اگر جایگزین شعار «سرنگونی دیکتاتور» گردند، نخستین سودبرنده آن، دیکتاتوری حاکم خواهد بود.
❊ مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است.