
انقلاب دمکراتیک مردم ایران در چشماندازی با شکوه
از فردای پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در سال ۵۷، انقلابی دیگر در ایران شکل گرفت که هدفی جز آزادی ایران به هر قیمتی نداشت. مجاهدین همزمان با پیشرفت گامهای انقلاب در آن سالها بدون هیچگونه تردیدی میدانستند که آخوندها به دنبال قبضه کردن قدرت و چپاول ثروت مردم ایران هستند اما جریان انقلاب اولویتی جز سرنگونی شاه نداشت و پس از تحقق گام اول، پیگیری مطالبات حق طلبانه مردم ایران در اولویت تلاش خستگی ناپذیر آنها قرار گرفت.
آخوندهای ضد بشر از آن سو تمام راههای فعالیتهای سیاسی و عاری از خشونت را بر تمام احزاب و جناحها اعم از چریکهای فدایی خلق، حزب توده و احزاب متنوع آن زمان بستند و با سرکوب و رعب و وحشت نسخه بسیاری از آنها را پیچیدند. در بین تمام سازمانها تنها سازمان مجاهدین و برخی جریانات چپ بودند که در قالب یگانه بازوی سیاسی قدرتمندش یعنی شورای ملی مقاومت فعالیت سازمان یافته خود را در فازهای مختلف نظامی و سیاسی با عبور از فراز و نشیب های طاقت فرسا و پرداخت هزینه های مافوق تصور هر سازمان متشکل در جهان ادامه دادند و مستحکم و قدرتمند برای آینده ایران آزاد جانفشانی کردند.
انقلابی که امروز شاهد آن هستیم از اسفند ماه ۱۳۵۷ آغاز شد و البته هر روز در این مسیر گروه و قشر جدیدی از جامعه به آن ملحق شدند. اگر چه مجاهدین در دهه شصت به عنوان یگانه هم آورد رژیم ضد خلقی هر آنچه داشتند، از جان و مال و آبروی سیاسی تقدیم ملت ایران نمودند اما جامعه بسان مجاهدین به این موضوع پی نبردند و به عبارت ساده تر با امید به آینده و تغییر در ساختار با رژیم مقابله تمام عیار نکردند.
بازیها و ترفندهای حکومت برای بقا
زمان به نفع رژیم پس از مرگ دجال جماران با تکیه بر دلارهای نفتی رقم خورد و رفسنجانی مکار توانست با نشان دادن چهرهای مدره جایگاه رژیم را تقویت کند و در آن شرایط همه جناحهای ریز و درشت که در چند سال اول انقلاب موضع مخالف داشتند در چرخشی محافظه کارانه به مردم امید دادند که میتوان با تکیه بر صندوقهای رای آزادی را به ایران برگرداند. این در حالی بود که رژیم تمام تلاش خود را برای نابودی مجاهدین به کاربست اما در اوج روابط سیاسی و مماشات دولتهای غربی آرزویش محقق نشد.
پس از گذشت تقریبا یک دهه از عملیات فروغ جاویدان، آخوندها چهرهای به نام سید خندان با کارنامهای پلید مملو از دروغ برای فریب مردم و سیاستمداران دنیا از کیسه خود در آوردند و با مطرح نمودن گفتگوی تمدنها به دنبال نشان دادن چهرههای زیبا از شیطانی بد ذات و زشت سیرت بود. تیر ماه ۷۸ نقشهاش، نقش بر آب شد و نتوانست ذات خبیث خود را حتی به مدت کوتاه حفظ کند و سرکوب وحشیانه دانشجویان دانشگاه و فاجعه کوی دانشگاه عملا آبرویی از شعار دموکراسی دینی آخوندها باقی نگذاشت.
قتلهای زنجیرهای و رسوایی پشت رسوایی ، نقشه ولی فقیه ارتجاع را که اساسا با هدف معاملات پشت پرده با جهان برای نابودی مجاهدین به حضور خاتمی رضایت داده بود، نقش بر آب کرد و رژیم درمانده تر از همیشه در عرصه های سیاسی مغلوب تیز بینی و دیپلماسی فعال مجاهدین در عرصه جهانی شدند.
استواری مجاهدین در مسیر پیشبرد انقلاب
با عبور از حادثه کوی دانشگاه و سرکوب خونین دانشجویان عده ای که متوجه درستی حرف مجاهدین شدند که تغییر این رژیم با روشهای خشونت پرهیز اگر چه اولویت اول مجاهدین در طول سالها بود، اما جواب نمیدهد و این راهی بود که آنها بارها آزمودند. با این وجود قرار گرفتن مجاهدین در لیستهای تروریستی اروپا و آمریکا عملا اعتراف را برای گروههای مخالف رژیم سخت تر کرد. مجاهدین اما صبورانه به همه آنها تاکید میکردند که هیچ راهی به جز مرزبندی تمام عیار با ولایت فقیه، راهگشای انقلاب و مبارزات آزادیخواهانه ملت ایران نیست.
اصلاح طلبان قلابی هر آنچه داشتند در عرصه سیاسی نمایش دادند و با حمله آمریکا به عراق شکی نداشتند که کار مجاهدین تمام است و نظام تا ۱۰۰ سال بیمه خواهد شد. نهایتا خاتمی نقش تدارکاتچی خود را به یک آدم متوهم داد که رویای رهبری جهان را در ذهن کوتوله خود میپروراند و آرزوی نابودی مجاهدین بسان خمینی بر دلش ماند. این در حالی بود که رویای تبدیل شدن به قدرت هسته ای توسط مجاهدین در عرصه جهانی افشا شد و با حضور همزمان احمدی نژاد قطعنامه های بین المللی یکی پس از دیگری پا بر گلوی رژیم گذاشت.
سال ۱۳۸۸و جنبش سبز زیر پرچم اصلاح طلبان قلابی با تکیه بر کسانی که به دوران طلایی امام و افکار ارتجاعی او باور داشتند با اسم رمز فتنه علیرغم خیزش عظیم در سطح تهران و تقدیم شهدای بسیار، عقیم شد و با حمایت خامنهای از احمدی نژاد و راه افتادن کارناوالهای وا اسلاما و وا قرانا کلا سرکوب شد و عملا به جایی نرسید. اما قیام آفرینان واقعی آن دوره این آتش را در وجود خود برای آینده انقلاب فروزان نگهداشتند.
باز مردم به چشم خود دیدند که این رژیم برای کشتن مردم خود سر باز ایستادن ندارد. اگر در دهه ۶۰ فقط مجاهدین را به بهای پافشاری در حق طلبی و آزادی خواهی کرور کرور به جوخههای اعدام میسپرد، امروز لوله تفنگ خود را به سمت هر کسی میگیرد که علیه او شعار دهد. اما سیاست بازان فرصت طلب از هر فرصتی برای تخریب مجاهدین در کنار مخالفت بدور از خشونت با رژیم استفاده کردند. تقریبا همه رسانه های ریز و درشت خارجه نشین استراتژی هشتاد-بیست (هشتاددرصد به رژیم بدگویی کن ولی ۲۰ درصد به مجاهدین بزن) را برای دور کردن مخاطبان خود از حقایق آشکار که از ابتدای انقلاب آگاهانه از سمت مجاهدین ابراز میشد، میکردند.
اما باز مجاهدین صبورانه بر اساس مستندات متقن از هیچ تلاشی برای آشکار کردن حقیقت در دید همگان فرو گذار نکردند. همه این خیانتهای آگاهانه و غیر آگاهانه تنها و تنها منجر به زیاد شدن عمر رژیم گردید و همه این سیاست بازان دو رو در پایمال شدن خونهایی که در طول این سالها در مسیر انقلاب و آزادی ایران ریخته شد، نقش داشتند. با این وجود مجاهدین تنها یک حرف داشتند و آنهم صداقت آشکار با ملت ایران بود.
روی کار آمدن روحانی، گرگی در لباس میش
در این بین انقلاب در حال شکل گیری بود اما حیله های آخوندی در عرصه های مختلف و رفتارهای زیگزاگی با اتکا به گسترش روشهای مبتنی بر پروپاگاندای دروغ تلاش میکرد هرچه بیشتر اذهان را از نیروی اصلی مبارز دور کند. با روی کار آمدن روحانی پس از سرکوب ۸۸، تنفسی مصنوعی به کالبد وطن دمیده شد و امیدی دروغین مشابه سال ۷۶ برای ملت ایران به نمایش در آمد. همه خیمه شب بازیها با هدف پیشبرد اهداف توسعه طلبانه در هلال شیعی و سرکوب همه نیروهای مخالف در ۴ سال اول دوران ریاست جمهوری روحانی شیاد همزمان با حضور اوباما در آمریکا برای آخوندها در ایران برجام را همراه با میلیاردها دلار پول نقد به ارمغان آورد.
درحالی که ولی فقیه با خیمه شب بازی روحانی، هم سود برجام را میبرد و هم پشت پرده به دنبال اتمی شدن بود ورق برگشت و ترامپ بساط تقلب آخوندها را برچید تا ذات پلیدشان در رابطه با توافق هسته ای آشکار شود. دنیا فهمید که آنها اگر چه ظاهرا فعالیت هستهای را متوقف کردهاند اما به صورت پنهانی فعالیتهای خود را با سرعت بیشتر با پول ملت ایران دنبال میکردند.
چند ماه از آغاز دور دوم ریاست جمهوری روحانی نگذشته بود که اعتراضات دی ماه ۹۶ آغاز شد. اکنون با مردمی روبرو هستیم که اصلاح طلبان، اصول گرایان و گروههای میانه رو را ازچپ تا راست آزموده بودند و آرام آرام به نتیجه ای که مجاهدین قریب به چهل سال پیش بدان ایمان قلبی داشتند، رسیدند و شعار اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تموم ماجرا و مرگ بر اصل ولایت فقیه سر دادند و این آغاز پایان رژیم بود. دی ماه ۹۶ تبدیل به نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ایران شد و از جهت گستردگی طیفهای مشارکت کننده در اعتراضات زنگ خطری جدی را برای آخوندهای پا به گور به صدا در آورد که مردم در حال عبور از همه لایههای رژیم با هر برچسبی هستند.
مردم ایران با گوش خود شنیدند که شعارشان همان شد که مجاهدین در ۵ مهر سال ۶۰ با فدای بیش از ۱۰۰ مجاهد خلق در خیابانهای کشور طنین انداز کردند. قیام دی ماه ۹۶ اگر چه ظاهرا سرکوب شد اما در مسیر انقلاب ضد ولایت فقیه قشر عظیمی از لایه های پایین و متوسط را به بدنه انقلاب وصل نمود و گفتمان شورشی و جنگ صد برابر در مقابل آخوندهای خونخوار را در وجود مردم نهادینه کرد.
از دی ماه ۹۶ به طور جدی از هر کوی و برزن و خیابان صدای اعتراض و اعتصاب شنیده میشد. اعتصاب معلمان، کارگران، بازنشستگان، دانشجویان، پرستاران، کامیون داران و همه اقشار را در نوردید ولی رژیم به هر ترتیب مانع شکل گیری عنصر اتحاد بین اقشار مختلف شد و بدین ترتیب با سیاست یکی به میخ و یکی به نعل به دنبال بقای خود بود.
آتش زیر خاکستر در آبان ۹۸ فروزان شد و موضوع افزایش قیمت بنزین رژیم را تا مرز سرنگونی و انقلاب پیش برد ولی سرکوب بیرحمانه و کشتار بیش ۱۵۰۰ نفر از مردم بی پناه میخها را یکی پس از دیگری بر تابوت ولایت فقیه کوبید. کشتار آبان ۹۸ به حدی فجیع بود که سرمایه اجتماعی رژیم را مضمحل کرد و عملا رژیم خود را با دست خود به ورطه سرنگونی هل داد.
رژیم شیطان صفت اما اینبار با شیوع عمدی کرونا اعتراضات رو به افزایش را کنترل کرد و ذهنیت مردم به ناگاه از آبان ۹۸ به سمت کرونا منحرف شد. این ترفند با بیش از حداقل ۱۰۰ هزار کشته تنها برای سرکوب رذیلانه مردم و حفظ حکومت ننگین در تاریخ ظلم حکومتها بر مردم مظلوم بیشک رکوردی بی شکست را ثبت نمود. مردم داغدار ایران نمیدانستند در داغ کدام عزیز بگریند و با دلی اندوهگین و افسرده سوگوار عزیزان خود شدند. با هلاکت پاسدار قاتل قاسم سلیمانی اندکی از آلام مردم کاسته شد. اما این شادی با غم بزرگ سقوط هواپیمانی اوکراینی با شلیک دو موشک سامانه زمین به هوای سپاه در انتقام سخت! به اوج خود رسید و جهانی را داغدار کرد.
پهنه اعتراضی مردم ایران دیگر مرزی نداشت و دیگر این فقط مجاهدین نبودند که عزیزانشان را در تقابل با رژیم منحوس فدای آزادی ایران کرده بودند. بلکه رژیم از همه اقشار جامعه تا جایی که توانست آدم کشت تا با ایجاد رعب و وحشت حکومتش را حفظ کند. رژیم که میدانست که این وضعیت دیر یا زود به پایان خواهد رسید چارهای نداشت که برای حفظ حکومت خود به احمق ترین و خونخوارترین و بیسوادترین مهره خود یعنی رئیسی جلاد امید ببندد.
بهار سال ۱۴۰۰ مردم “نه” ای بزرگ به رژیم نشان دادند و بالغ بر ۴۰ میلیون نفر انتخابات فرمایشی را تحریم کردند. آخوندها با گول زدن خودشان و با عددسازیهای مسخره به دنبال حفظ روحیه مزدوران خود شدند اما هر لحظه شورش مردم را به انتظار نشستند. آنها خوب میدانستند که مردم به جان آمده با افزایش تصاعدی قیمتها و نابودی اشتغال و وضعیت فلاکت بار اجتماعی و فشار مضاعف بر جوانان، دیر یا زود منفجر میشوند.
مسیر انقلاب و پیشرفت آن
اولین استارت پس از آبان ۹۸ در اصفهان کلید خورد و ماشین سرکوب مجددا به راه افتاد و رژیم که تجربه آبان ۹۸ را داشت به شیوه تفنگهای ساچمه ای روی آورد و کشاورزان بی پناه را در اولین تمرین سرکوب خود ظاهرا از صحنه خارج کرد. اما نمیدانست که لایه های اعتراض خفه نمیشوند بلکه به صورت تدریجی انباشت میشوند و در زمان مقتضی به طوفانی غیر قابل مهار تبدیل میشود. آنها نمیدانستند که کاسه صبر مردم لب به لب شده و تنها قطرهای دیگر موجب سر ریز شدن آن میشود.
اتفاقی که رژیم از آن هراس داشت در کنار تمام مصیبتهایی که شبانه روز گریبانش را گرفته بود در روز ۲۱ شهریور سال ۱۴۰۱ افتاد. مهسا امینی دختر مظلوم کرد ناجوانمردانه توسط نیروی انتظامی به خاطر چند تار مو با حجاب کامل دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به کما رفت و پس از چند روز به شهادت رسید. رژیم تمام تلاشش را برای پخش نشدن خبر شهادت مظلومانه مهسا انجام داد اما کار از کار گذشته بود و اسم مهسا امینی در هر کوی و برزن ایران و جهان شنیده میشد. اینبار رژیم اشتباه مهلکی کرد و خود را در مقابل زنانی قرار داد که مدتها به دنبال یک انگیزه مشترک برای مبارزه و انقلاب بودند.
مهسا تبدیل به رمز اتحاد مردم ایران شد. قیام آغاز شد و از کردستان به گیلان، مازندران، آذربایجان، خراسان، قم، کرمان، خوزستان، لرستان و جای جای کشور با سرعتی غیر قابل باور گسترش یافت. شعار ساده بود زن زندگی آزادی ولی این ممکن نبود بدون شعار مرگ بر خامنهای و مرگ بر اصل ولایت فقیه و شعار اصولی جمهوری اسلامی نمیخوایم، نمیخوایم. شعارها در کل کشور بدون هیچگونه محافظه کاری اصل نظام را نشانه گرفت و با سرعت ماشین سرکوب را وادار به مقابله کرد. اما اینبار مردم تجربه و راهبرد مجاهدین را در مقابله با دشمن به کار گرفتند و چهرهای دیگر از خود به نمایش گذاشتند که رژیم به غایت غافلگیر شد.
استراتژی آتش جواب آتش با مقابله سخت در مقابل سرکوبگران در همه شهرها با حضور کانونهای شورشی و جوانان دلیر، خصوصا زنان صحنه هایی را خلق کرد که جهانی را به حیرت و حسرت و تشویق وا داشت که این جوانان چگونه به این درجه از شجاعت رسیدند. خارجه نشینان ضد خشونت نیز دیگر از بیان نظرات اصلاحی کافه نشینانه خود دست کشیدند و اعتراف کردند که راهکار عبور از آخوند فقط انقلاب قهر آمیز است.
اپوزیسیونهای دوران گذار اینبار جرات نکردند مردم مهاجم به صفوف دشمن را برای حفظ ظاهر به اصطلاح متمدنانه خود تقبیح کنند و اعتراف کردند این دفاع مشروع در مقابل حاکم جائر است و مبارزان هوشمندانه ارکان رژیم را هدف قرار دادند. این یک قدم به پیش برای عموم جامعه ایران است که به ضرورت دفاع مشروع در مقابل نیروهای سرکوب رسیده اگر چه برخی هنوز به آن اعتراف نمیکنند.
با این وجود انقلاب مردم با سابقهای خونبار از انقلاب مشروطه منتظر کسی نخواهد ایستاد و اینبار توفنده و پرتوان با اتکا بر نیروی جوان و پرشور علیرغم همه فراز و نشیبهای احتمالی سر باز ایستادن نخواهد داشت. بسیار ساده اندیشانه است که گمان کنیم این رژیم فقط با روشن ماندن آتش قیام با اتکا به تظاهرات در برخی شهرها و یا بوق زدنهای ممتد و شعار در بالای ساختمانها و از داخل خانه ها سقوط خواهد کرد. این همه البته بسیار موثر است اما حتی حضور میلیونی مردم نیز به تنهایی قادر نخواهد بود این رژیم را ساقط کند. فرایند انقلاب به مجموعه ای از همه خیزش ها در کنار اعتصابات گسترده همه اقشار نیاز دارد.
پیوستگی حرکتهای اعتراضی و سازماندهی ضربات در جهت تضعیف باید آنچنان حساب شده باشد که در مرحله جنگ مسلحانه در فاز نهایی با کمترین هزینه جرثومه رژیم به زباله دان تاریخ ریخته شود. توصیه هر مکانیسم خوشبینانه دیگری قطعا نشات گرفته از فریبکاری حاکمان ولایت فقیه است و منجر به نابودی انقلاب خواهد شد. مجاهدین بلاشک خود را فدایی ملت میدانند و با تمام وجود برای انتقال حکومت به مردم جانفشانی بی چشمداشت خواهند کرد و در مسیر صدق و فدا لحظهای تردید نخواهند کرد و دست هر کسی را که به مرزبندی تمام عیار با همه ارکان رژیم معتقد باشد خواهد فشرد و این رمز پیروزی انقلاب است.
ح.ر.فروغ
❊ مسئولیت محتوای مطالب وارده برعهده نویسنده است.