
در همان اولین تظاهرات اعتراضی که روز ۲۵شهریور ۱۴۰۱ در برابر بیمارستان کسرای تهران، در واکنش بهقتل وحشیانهٔ «مهسا» دختر بیگناه ایران شکل گرفت، یک شعار در فضا طنین افکند: «میکشم، میکشم، هر آنکه خواهرم کشت!».
این شعار سپس از کردستان تا زاهدان خونچکان و از اصفهان و تبریز تا مازندران و خراسان و قم و گیلان و... سراسر ایران هزاران بار و از هزاران و هزاران حنجره زیر آسمان این میهن طنینانداز و تکرار شد و رعشهٔ مرگ بر سراپای جنایتکاران حاکم افکند.
این شعار، بسا فراتر از یک واکنش عاطفی و برآمده از جگرهای سوختهٔ مردم ایران، ماهیت و جنس این قیام و انقلابی را که اکنون ۱۷روز است سراسر میهن را بهتلاطم درآورده نمایان میسازد.
شعار «میکشم، میکشم...» نشانهٔ نهایت قاطعیت و در عینحال مظلومیت و مشروعیت است و تکرار و استمرار آن در سراسر میهن، بیانگر آن است که مردم ایران ذرهیی ابهام و شکاف در شناخت این رژیم و عوامل و مزدورانش، بهعنوان دشمن اصلی خود ندارند. این بیان دیگری از شعار «دشمن ما همینجاست...». اما از موضع قدرت و جنگاوری است.
از نظر مردم ایران، بین آنها و جانیان حاکم، هیچ مصالحهیی و مذاکرهیی و رابطهیی جز قهر وجود ندارد.
یا ما سر خصم بکوبیم بهسنگ
یا او سر ما بدار سازد آونگ
شعار «میکشم، میکشم!» ادامه و پژواک شعاری است که نخستین بار قیامکنندگان انقلاب ضدسلطنتی در برابر مزدوران رژیم شاه سر دادند. در سالهای اخیر نیز این شعار در ۶ و ۷مرداد ۱۳۸۸ در اشرف و در واکنش بهیورش وحشیانه و کشتار جنایتکارانهٔ زنان و مردان مجاهد توسط آدمکشان عراقی قاسم سلیمانی پلید از حلقوم مجاهدین اشرفی برآمد و سپس در هجومهای بعدی بهاشرف و لیبرتی، بارها تکرار شد؛ این فریاد خونین اکنون از زاهدان تا تهران و از کردستان تا خوزستان و خراسان و سراسر ایران بال گشوده است.
سایر ویژگیهای قیام نیز، از این شعار و مفهوم آن، مایه میگیرد، از جمله سازمانیافتگی قیام و جنگاوری مصممانهٔ قیامآفرینان. نخست باید عمیقاً نوع رابطهٔ مردم ایران با اشغالگران حاکم، بهعنوان بدترین دشمن ایران و ایرانی را دریافت تا بعد بهاین نتیجه رسید که برای مقابله با این دشمن و برکندن ریشهٔ آن بایستی بهیک مقاومت سازمانیافته و بهارادهیی بیشکاف و رزمنده متکی بود. و باید عمیقاً باور کرد که «مهسا» و همهٔ مهساهای ایران، هیچ سرنوشت و آیندهیی ندارند جز آنکه سر مار ارتجاع و زنستیزی خمینی، با انقلاب دمکراتیک مردم ایران، بهسنگ کوبیده شود.
عربدههای «مرگ بر منافق» که از مجلس ارتجاع تا نمایشهای جمعه و جماعت آخوندها بهآسمان برخاسته نیز ناشی از درک همین حقایق توسط اراذل و اوباش حاکم است. آنها با این عربدههای گوشخراش از یکسو وحشتزدگی خود را برملا مینمایند و از سوی دیگر اذعان میکنند که سرچشمهٔ جنگاوری و خشموکین زنان و مردان جوان و شورشگری که اکنون در پهنهٔ ایرانزمین، آنها را بهمصاف میطلبد، کجاست.
ترس و هراسی که در حال حاضر بر سر تمامی رژیم خیمه زده چنان است که مزدور جیرهخواری برونمرزی رژیم، حسن نصرالله را که خودش هم از سرنگونی اربابش و سرنوشت خودش هراسان است، وادار کرده بهدلداری آنها بیاید و بگوید: «بهدوستان جمهوری اسلامی میگویم ناراحت نباشید، متأثر نباشید، اصلاً نگران نباشید!» (تلویزیون شبکه خبر رژیم ـ ۹مهر ۱۴۰۱).
آری تمامی باندها و دستجات رژیم آخوندی و عوامل درونی و بیرونی آن، نابودی محتوم خود را در برق اراده و جنگاوری قیامآفرینان ایرانزمین میبینند. برقی که از شعار «میکشم، میکشم، هر آنکه خواهرم کشت!» و «میکشم میکشم هر که برادرم کشت!» ساطع است.