ایرج مصداقی، مزدور نفوذی وزارت اطلاعات، در اراجیف هفتگی خود در آخر فروردین۱۴۰۲ در یک فرار بهجلوی احمقانه گفت، «من هیچ کس را نفوذی نمیدانم، من حتی [پاسدار محمدرضا] مدحی را هم نفوذی نمیدانستم» صدور چنین فتوای جامعی، قطعا بدون حکمت نبوده و نیست.
زیر سوال بردن فاکتها و اسناد مشخص ازطریق منطق ارسطویی و سفسطهبازی، مثل اینکه چون گردو گرد است، پس هر گردی گردوست! پیشه و مرام سالیان اوست، او هرگز برای اراجیف خود سند و مدرک ارائه نمیدهد و همواره با تأسی به فخرالدین حجازی و تلاش برای ایجاد تعصب و نفرت کور، مثل «خب معلوم است که»، «مشخص است»، «من برحسب تجارب خود میگویم»، «براحتی در اینترنت میتوان دید»، حرفهای بیپایه خود را میپوشاند و البته چنین رویکردی، بدون منافع شخصی نیست.
ازجمله وقتی «سایت رهیافته» رژیم، وابسته به باند غالب نظام، در سگ دعوا با باند آخوند روحانی نوشت: «این که مجموعه آقای علوی (وزیر محترم اطلاعات) با کارهای شبانهروزی خود برخی توابین منافقین مانند… [ایرج] مصداقی… را استخدام کرده، با انرژیگذاری کلان و البته تأمین مالی، توابین را به رویارویی روانی با خود منافقین میکشاند، بسیار عالیست؛ اما آیا کافیست؟» او با لودگی ویژه خود، فرار بهجلو هم کرد تا این سند مهم را مخدوش جلوه دهد که بعله چون مجاهدین گیر کردهاند، به این طریق وزارت اطلاعات به کمک آنها آمده است… چرا؟! چونکه یک سیستم امنیتی که هیچوقت نمیآید جاسوس خود را لو بدهد و بگوید ما به اینها پول دادهایم… مزدور کم حافظه، فراموش کرده که چطور بسیاری از حقایق، ازقضا از میان جنگ گرگها در درون همین سیستم اطلاعاتی بیرون زده، از جمله:
حقیقت ماجرای انتقال مواد منفجره به مکه، انفجار حرم امام رضا و کشتن کشیش های مسیحی از میان همکاران همان تروریستها بود که به بیرون درز کرد.
آخوند یونسی وزیر وقت گشتاپوی آخوندها، خود بود که خط وزارت را اینطور عیان ساخت که «وزارت اطلاعات عناصر بریده از منافقین را حمایت میکند».
ناصر رضوی سردژخیم سالیان وزارت اطلاعات بود که در کتاب خود لو داد از سال۱۳۷۰ به بعد وزارت اطلاعات مزدورانی تحت عنوان «اعضای سابق» یا «جداشده از مجاهدین» را بکار گرفته تا تروریسمش را ازطریق آنها موثرتر و مشروعتر سازد.
کیهان خامنه ای بود که فاش کرد سعید حجاریان در سالهای ۷۲ تا ۷۵ -که رئیس جمهور مقاومت در فرانسه بود – در نشریه شاه پرستان، مثل نیمروز، هدایت شیطانسازی و جنگ روانی علیه مقاومت را بعهده داشته است؟
آخوند علوی، وزیر وقت اطلاعات، بود که خود به صراحت گفت چگونه دستگاه امنیتی رژیم کارگردان اصلی بسیاری فیلم و سریالها علیه مجاهدین بوده است.
همکاران امنیتی سابق حسین شریعتمداری و حسن شایانفر بودند که پروژه های توابسازی توسط «برادر حسین» و «برادر حسن» را مستند ساختند.
بنابراین فقدان سند و مدرک را در عصر آگاهی نمیتوان با شارلاتانیسم و گردوخاک چاله میدانی و عمامه به زمین کوبیدنهای آخوندی پوشاند، تا نفوذی بودن خود را پنهان ساخت. مثلا دقت به همین نمونه پاسدار محمدرضا مدحی، از قضا مشابهت کارکرد نفوذیها را بخوبی نشان میدهد و این را هم از قضا سپاه پاسداران مستند ساخته است:
«مدحی پس از مدتی به فرانسه رفت و در آنجا با یک سرمایهدار ایرانی دارای تابعیت فرانسوی- اسراییلی که مسئولیت سازمانی موسوم به (موج سبز) را برعهده ملاقات کرد» و« تشکیل شورای رهبری دولت در تبعید رسماً کلید خورد» و «هنگامی که قرار شد شورای رهبری دولت در تبعید برای مدیرت و هدایت عملیاتهای خرابکارانه در ایران و براندازی جمهوری اسلامی از طریق کودتا ظرف یک سال در پادگان سیکلن تلآویو مستقر شوند، عملیات نجات مدحی توسط سربازان گمنام انجام شد و او به کشور بازگشت» (خبرگزاری سپاه پاسداران، ۱۸خرداد۹۰)
مضامین خواستههای مطرح شده در دعاوی رنگارنگ پاسدار مدحی، شاخصه های نفوذ وزارت را بخوبی نشان میدهد، مثلا در یک آگهی تبلیغاتی در روزنامه فرانسوی فیگارو درتاریخ ۸ ژوییه۲۰۱۰ با تاکید مؤکد بر لزوم «اجتناب» از«آشوب» و «خلاء قدرت»، راجع به مشخصات پیروزی «موج سبز» ادعایی، چنین آمده است: «این پیروزی که لازمه اش، حمایت عناصر تعیین کننده رژیم خواهد بود… میبایستی بدون گسست در اداره کشور و بدون ازدست رفتن آتوریته مرکزی صورت پذیرد و این آتوریته مرکزی است که مسئول امنیت داخلی و خارجی کشور خواهد بود»!!
حالا دیگر بهوضوح میتوان خط نفوذ و مشخصه نفوذیهای رژیم را در پروژههای مختلف دید؛ مثلا چگونه همین خط، در انطباق کامل با خط انحرافی است که اکنون بچه شاه دارد تلاش میکند آنرا پیش ببرد و ایرج مصداقی، بهفرموده، یکی از مأموران تبلیغ شبانه روزی آن است.