چرا خامنه‌ ای به‌ فکر مصلحت اندیشی افتاده؟
خامنه‌ ای که دم از سرکوب و خاموش کردن قیام ۱۴۰۱ می‌زد حالا سرش به سنگ خورده، ولی این سنگ جزیی از صخره بزرگی به اندازه ۸۵ میلیون جمعیت بجان آمده از ظلم و جور خودش و پاسداران جنایتکارش است. کسی را یارای عبور  از آن یا دور زدن آنرا ندارد. این یعنی بن بست سرنگونی.
خامنه‌ ای در دیدار اخیرش گفته: مصلحت یعنی شناختن موارد انعطاف. یعنی وقتی شما در یک جایی دارید حرکت میکنید، به یک صخره‌ای میرسید که از آن عبور نمی‌توانید، یک راهی پیدا کنید از کنار صخره و عبور کنید. انعطاف یعنی این.
پس تا اینجا دارد می‌گوید به‌ یک صخره خورده‌اند که نمی‌توانند از آن بالا بروند،  دور زدن صخره‌ هم همه‌اش روضه‌‌خوانی مفت است.
اما حرف اصلی‌اش را در۲ ضابطه الزامی ساندویچ کرده  
«رفع و کاهش سیاست‌ها و تصمیمات تهدیدآمیز علیه رژیم»، «تضعیف کانون‌های خطرآفرین»
که منظورش از کانون خطر، مقاومت ایران است
اما سوال این است: به چه صخره‌ای برخورده؟
واقعیت این است که استراتژی نگاه به شرق و عمق راهبردی خامنه‌ ای به بن‌بست رسیده
هیچ راه برون رفتی هم  ندارند
علم‌الهدی بخوبی این بن‌بست رو بیان کرده : ما در یک محاصره‌ای قرار گرفته این که هرچه مسئولین بن بشست را حل کنند به یک بن‌بست شدید‌تر می‌خورند
حالا ضربه‌ای هم‌ که وزارت خارجه‌ خورده به این بن‌بست اضافه کنید
به این میگن قوزبالاقوز    
🙏لطفا به اشتراک بگذارید